استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب «ده گفتار» از غزل شماره ۱۸۵ حافظ ياد كرده و مي فرمايند:
حافظ با زبان شيريني كه مخصوص خود اوست در يكي از غزل هاي معروفش از يك حقيقت روحي مي گويد. غزل اين است:
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
بگذارند و خم طره یاری گیرند
خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند
(غزل شماره ۱۸۵ حافظ)
«قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش که در این خیل حصاری به سواری گیرند»
در اين بيت تقوا و پرهيزكاري را به حصار تشبيه كرده است؛ همانطور كه در كلمات اميرالمومنين عليه السلام عين اين تشبيه آمده بود. بعد به شدت تأثير و قدرت فتح خيل خوبان حصار تقوا را توجه پيدا كرده كه اين حصار را به رخ اين طائفه نمي توان كشيد، در اين سپاه هريك سوار به تنهايي قادر است كه حصاري را فتح كند احتياجي به اجتماع و يورش دسته جمعي نيست.
در مقررات ديني مي بينيم كه تقوا ضامن و وثيقه بسياري از گناهان شناخته شده ولي نسبت به بعضي ديگر از گناهان كه تأثير و جاذبه قوي تري دارد دستور حريم گرفتن داده شده است.
مثلاً در مقررات ديني گفته نشده كه خلوت كردن با وسيله دزدي يا شراب خواري يا قتل نفس حرام است، مثلاً مانعي ندارد كه كسي شب در خانه خلوتي به سر برد كه اگر بخواهد العياذبالله شراب بخورد هيچ رادع و مانع ظاهري نيست؛ همان ايمان و تقوا ضامن انسان است. ولي در مسئله جنسيت به حكم تأثير قوي و تحريك شديدي كه اين غريزه در وجود انسان دارد اين ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده شده كه خلوت با وسيله بي عفتي ممنوع است؛ زيرا اين خطر خطري است كه مي تواند احياناً در اين حصار هر اندازه منيع و مستحكم باشد نفوذ كند و اين حصار را فتح نمايد.