مجله خبری روزلاگ: نامه جنجالی موسوی خوئینی به رهبر انقلاب واکنش های گسترده ای در بین اهالی سیاست داشت. با نگاهی به مواضع اتخاذ شده در بین سیاسیون، از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا، یک نوع واکنش منفی قاطعانه نسبت به نامه جنجالی موسوی خوئینی دیده می شود. در حقیقت این اتفاق، یعنی نامه نگاری شیخ خاکستری فتنه و اصلاحات، در این مقطع زمانی، که جریان اصلاحات باید «پاسخگو» باشد، با هدف خاصی نگاشته شد؛ اما به فضل الهی به ضد خود تبدیل شد! این نامه در حقیقت نوعی یک دلی در بین سیاسیون «داخل» نظام ایجاد کرد. گرچه تکلیف «ضد انقلاب» مشخص است و ذوق زدگی آنان از این نامه نیز در نهایت مایه «برکت» خواهد بود. با ما همراه باشید:
واکنش های گسترده سیاسیون به نامه جنجالی موسوی خوئینی
فرافکنی موسوی خوئینیها با اعتراض گسترده مواجه شد. نامه جنجالی موسوی خوئینی مصداق فرار به جلو از سوی بانیان وضع موجود است. افکارعمومی انتظار دارد که اصلاحطلبان به مرزبندی آشکار نسبت به این فرافکنی اقدام کنند.
نامه سرگشاده محمد موسوی خوئینیها خطاب به رهبر معظم انقلاب با اعتراض گسترده مواجه شد. این نامه فرافکنانه استقبال رسانههای معاند را در پی داشت.
آیتالله عباس کعبی عضو هیئترئیسه مجلس خبرگان در واکنش به نامه جنجالی موسوی خوئینی به رهبر معظم انقلاب، گفت: هر جا پسرفت و ارتجاع و مشکلات مزمن اقتصادی و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی دیدهایم حاصل بیتدبیری جریان مدعی اصلاحات و القای تردید و بیاعتمادی و نگاه لیبرالی آنان بوده است.
وی با طرح پرسش خطاب به موسوی خوئینیها تاکید کرد: نقش مدعیان اصلاحات در این ۴۱ سال مدیریت کشور چه بوده است؟ چرا جریانی که باید پاسخگوی معضلات کشور باشد با فرار رو به جلو امروز پرسشگر شده است؟ آیا با پشتوانههای معرفتی التقاطی و تند و افراطی دهه شصت خود و دوستان فرسوده و پشیمان نسبت به گذشته میخواهید درباره ۴۱ سال انقلاب و آینده مسیر نورانی ملت و کشور و انقلاب قضاوت کنید؟ «این تذهبون؟» راهحل جریان مدعی اصلاحطلبی برای مشکلات مردم و اقتصاد چیست؟ تا کنون چه کردهاند؟ آیا یادتان رفته امام (ره) به مدعیان خردورزی در حکمرانی موسوم به عقلای قوم! چه نهیبی زدند؟ وچگونه آنان را بر حذر کرد تا به دامن آمریکا نیفتند؟
لزوم مرزبندی اصلاحطلبان با نامه جنجالی موسوی خوئینی
افکار عمومی انتظار دارد که اصلاحطلبان به مرزبندی آشکار نسبت به نامه فرافکنانه موسوی خوئینیها اقدام کنند. در حقیقت نامه جنجالی موسوی خوئینی آنهم در این بازه زمانی که ایشان و هم فکرانشان باید پاسخگو باشند؛ نوعی وحدت فکری میان مردم ایجاد کرده است! سالهاست اصلاح طلبان در دولت، و مجلس و شورای شهر و… حضور دارند و گرانی ها و مشکلات اخیر نتیجه بی تدبیری آنهاست! اما در این هنگام، نامه جنجالی موسوی خوئینی مسبب مطالبه گری افکار عمومی می شود!
برخی از هم حزبیهای بسیار نزدیک موسوی خوئینیها از تهیه و انتشار این نامه و مخصوصاً از اینکه نامه وی بازگوکننده آرزوهای آمریکاست بهشدت ابراز نگرانی کرده و یکی از آنها نامه خوئینیها را آخرین میخ به تابوت اصلاحات دانسته است. حالا لازم و ضروری است که این افراد به صورت علنی با این شخص و این نامه فرافکنانه مرزبندی کنند.
پاسخگویی بهجای نامهنگاری
حجت الاسلام سید رضا تقوی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در واکنش به نامه اخیر موسوی خوئینیها گفت: افرادی که الان مدعی هستند و مواردی را درباره مشکلات اقتصادی مردم ذکر میکنند، باید پاسخگوی وضع موجود باشند.
تقوی افزود: دولت فعلی مورد حمایت همین آقایان بوده است از این رو به جای آنکه در گوشهای بنشینند و از دیگران بخواهند که پاسخگوی وضع موجود باشند، باید طرح و برنامه برون رفت از مشکلات اقتصادی را به دولت مورد حمایت خود ارائه دهند.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز گفت: برخلاف صحبتهای موسویخوئینیها مردم به هیچ وجه نسبت به نظام بیاعتماد نخواهند شد، چرا که همواره برای حمایت از نظام به میدان آمده و قطعاً باز هم میآیند و موید این مسئله هم آن است که در شرایط کرونایی هم به میدان آمدند و در صف مقدم به مردم و بیماران کمک کردند.
سوءمدیریت همفکران موسوی خوئینیها
به نوشته مهر، لطفالله فروزنده عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس درباره نامه اخیر موسوی خوئینیها خطاب به رهبر معظم انقلاب، گفت: همه ما میدانیم که مسئولیت وظایف اجرایی اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی با دولتها است و دولت است که باید تامینکننده معیشت، اشتغال و سایر موارد باشد.
فروزنده افزود: اگر قرار است کسی یا نهادی پاسخگوی معیشت مردم باشد، آن نهاد دولت است و طی ۷ سال اخیر هم دولت در دست «حسن روحانی» است که از موتلفین و همفکران موسوی خوئینیها است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس تاکید کرد: در دهه ۶۰ و ۷۰ نیز دولت در دست دوستان موسوی خوئینیها بود و عمده مشکلاتی که امروز در حوزه معیشت و اقتصاد داریم ناشی از سوءمدیریت آن روز دولتمردان و حامیان فکر غربی است.
فروزنده گفت: تفکر مورد حمایت موسوی خوئینیها در سنوات مختلف زمام کشور را در اختیار داشت و امروز بسیاری از مشکلات کشور ناشی از طرز تفکر و مدیریت آنها است، تفکری که به توانمندی داخلی اعتقاد ندارد و همواره به دنبال ارتباط با غرب بود که مشکلات ناشی از آن را پس از تصویب برجام دیدیم.
وی با اشاره به اینکه موسوی خوئینیها خود جزء نظریهپردازان و مدافعان این طرز فکر است، تصریح کرد: من توصیه میکنم آنها قبل از هر چیز خود را مورد بازخواست قرار دهند و در پیشگاه ملت عذرخواهی کنند و مسئولیت رفتارهای خود را بر عهده بگیرند.
ارتباط موسوی خوئینیها و گروهک فرقان
حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری قاضی اصلی دادگاه اعضای گروهک فرقان پیش از این صراحتا اعلام کرده بود که اعضای گروهک فرقان از آموزههای موسوی خوئینیها استفاده کردهاند.
محمدباقر ذوالقدر که پیش از انقلاب دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران بود از جمله کسانی است که چند جلسه در مسجد جوستان حاضر شده است. او در خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره میگوید: حقیقت مطلب این بود که موسوی خوئینیها یک تفسیر قرآن صددرصد مارکسیستی در یک مسجد در نیاوران ارائه میداد.
مجید انصاری: نامه جنجالی موسوی خوئینی نظر مجمع روحانیون نیست!
به نوشته تسنیم، مجید انصاری عضو مجمع روحانیون مبارز درباره نامه جنجالی موسوی خوئینی گفت که نامه خوئینیها، تصمیم و نظر شخصی او بوده و هیچ ارتباطی به مجمع روحانیون مبارز ندارد. وی تصریح کرد: بنده این نامه را در فضای مجازی خواندم و آنچه در این نامه نگاشته شده، نظر شخصی او بوده است.
موسوی خوئینیها، انقلاب را فدای امیال خود کرد
صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب در واکنش به نامه جنجالی موسوی خوئینی گفت: هنر موسویخوئینیها این است که هر چند وقت یک بار انگشت اتهام را به سمت یکی از شخصیتهای نظام نشانه میگیرد و روزی علیه آقای هاشمی سخن میگوید و روز دیگر خطاب به رهبری مشکلات را گوشزد میکند در صورتی که اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به وجودآمدن وضع کنونی احضار شوند، نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسوی خوئینیهاست.
زیباکلام افزود: من از او میپرسم که آقای موسوی خوئینیها آیا شما در به وجودآمدن شرایط امروز هیچ نقشی نداشتی؟ او با متهم کردن دیگران سعی میکند بار مسئولیت را از گردن خود وانهد و کاری کند که مردم فراموش کنند که عامل تحریف گفتمان انقلاب خود او بوده است.
وی در ادامه گفت: واقعیت این است که ما همه مقصریم؛ منِ صادق زیباکلام، عباس عبدی، تاجزاده، اصغرزاده، خاتمی و بسیاری دیگر در ایجاد شرایط امروز مقصریم، اما تردید نکنید که بیش و پیش از همه ما بزرگترین مقصر خودِ آقای موسوی خوئینیهاست. اینکه طوری رفتار کنیم که انگار همه این مشکلات یکشبه ایجاد شده و خودمان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در بحرانهای کنونی ایران نقش نداشتهایم، جز فرافکنی و فرار از مسئولیت چیزی نیست. موسوی خوئینیها آرمانهای انقلاب را زیرپا له کرد و انقلاب را فدای اهداف و امیال خود کرد و عامل اصلی تحریف گفتمان انقلاب خود او است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پایان با ذکر خاطرهای درباره شخصیت موسویخوئینیها گفت: موسوی خوئینیها متکبرترین فردی است که به عمر خود دیدهام. بهیاد دارم یکی از دانشجویانم بر موضوع تسخیر سفارت آمریکا کار میکرد و موفق شد با افرادی، چون عباس عبدی، محسن میردامادی، محمود احمدینژاد و معصومه ابتکار درباره آن موضوع گفتگو کند. او گفت که اگر بتوانم با آقای موسوی خوئینیها هم گفتوگویی انجام دهم، پروژهام کامل میشود.
زیباکلام افزود: بههمین دلیل از من درخواست کرد که برای راضیکردن موسویخوئینیها تلاشی بکنم؛ من هم نامهنگاریهای متعدد با او و دفترش انجام دادم و درخواست کردم که به چند پرسش این دانشجو پاسخ دهد و حتی از طریق دانشگاه تهران هم برای او نامهای ارسال شد، اما او حتی پاسخ نداد که میخواهد مصاحبه کند یا نه؛ یعنی حتی به خودش زحمت نداد که بگوید وقت ندارم و مصاحبه نمیکنم. او اگر روزگاری ادعای استکبارستیزی داشته، بهتر است در ابتدا با استکبار درونی خود مبارزه کند.
ذوعلم، موسوی خوئینیها را به مناظره دعوت کرد
حجتالاسلام ذوعلم استاد حوزه و دانشگاه و رئیسسابق سازمان پژوهش و برنامه آموزشی در پی انتشار نامهای از موسوی خوئینیها از او دعوت کرد در مناظرهای به واکاوی ادعاهای مطرح شده از سوی وی بپردازند.
ذوعلم تاکید کرد: «چه خوب بود با تحلیل مشکلات، مخاطب خود را مسئولان عالی مربوطه قرار میدادید و مشفقانه و مسئولانه، راهکارهای اصلاح و بهبود وضع فعلی را ارائه میکردید. مواضع رهبر معظم انقلاب البته در بیانیه گام دوم به صراحت بیان شده و به اعتقاد بسیاری از نخبگان دلسوز، اگر نبود شیوه عقلانی و کارشناسیِ رهبری معظمله، قطعاً عزت و هویت ملّی و استقلال و مردم سالاری، کشور ما امروز در مخاطره جدی قرار داشت».
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه تصریح کرد: بنده به عنوان یک عضو کوچک ملت شریف ایران و پژوهشگر عرصه کارآمدی نظام ولایی آمادهام در نشستی پژوهشی و علمی و در یک فضای گفتوگوی منطقی با جنابعالی، نامه شما را به بحث و بررسی بگذاریم و اگر راههای اصلاحی هم بنظر رسید، آن را تقدیم محضر رهبر بزرگوار انقلاب و ملّت شریف ایران نمائیم.
موسوی خوئینی ها و گروگانگیری معیشت مردم برای بستن با کدخدا!
همچنین علی خضریان، نماینده مردم تهران در مجلس بااشاره به نامه سرگشاده موسوی خوئینیها نوشت: اینکه امثال آقای موسوی خوئینیها تلاش دارند تا نوک مطالبات اقتصادی جامعه را همزمان با رهاشدگی مشکوک بازار و بدون بازخواست از دولت، به سمت رهبری سوق دهند؛ حکایت از طراحی اتاق فکر جریان غربگرا جهت گروگانگیری معیشت مردم و بازتولید ظرفیت اجتماعی بستن با کدخدا دارد.
به گزارش خبرگزاریها، یک فعال رسانهای در واکنش به نامه جنجالی موسوی خوئینی در توییتر نوشت: نامه موسوی خوئینیها به رهبری در شرایطی که دولت مطبوع آنها با بی عملی شرایط را برای مردم سخت و پیچیده کرده، داستان بدهکاریست که میخواهد با داد و فریاد طلبکار شود! و چه بسا زمینه را برای طلبکاری دیگر بدهکاران فراهم کند و در آشوب ساخته شده تیر خود را به هدف بزند!
یکی دیگر از فعالین رسانهای در مطلبی نوشت: «موسوی خوئینیها مسئول اصلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا؛ شورای بازنگری قانون اساسی؛ مسئول احراز صلاحیت ریاستجمهوری اول (که از آن بنی صدر درآمد)، عضو خبرگان، دادستان کل، نایبرئیسمجلس، عضو مجمع تشخیص و… همه و همه را بوده؛ جوری صحبت میکند انگار دیشب از مریخ آمده و دیده مردم مشکل دارند».
همچنین یکی از فعالین فضای مجازی در واکنش به نامه موسوی خوئینیها نوشت: «ولی به نظرم موسوی خوئینی که اول انقلاب بنی صدر رو تو دامن این ملت گذاشته و بعد از اون هم ۲۴ سال قوه مجریه کشور به دست همفکران و رفقای گرمابه و گلستانش بوده، اگر ذرهای شرف داشت تا آخر عمر سر بلند نمیکرد، ولی خب امان از آدم دریه و بیحیا».
ادعای عجیب موسوی خوئینیها
عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با اشاره به نامه اخیر محمد موسوی خوئینیها خطاب به رهبر انقلاب و ماهیت این نامه اظهار داشت: این نامه در انتهای کار دولت آقای روحانی میخواهد مسئولیتها را از دوش یک جریان سیاسی بردارد و بر دوش رهبری نظام بگذارد.
سلیمی نمین با بیان اینکه هدف نظام سرمایهداری قرار دادن اقشار مختلف در برابر همدیگر و به نوعی جلوگیری از تداوم این مدل سیاسی است، گفت: آقای موسوی خوئینیها در این نامه این ادعای عجیب را مطرح میکند که اولاً؛ این آمد و شدها خیلی اهمیت ندارد و ثانیا این چرخش بر اساس یک نظر عالی صورت میگیرد. پس به چه دلیلی وقتی آقای خاتمی رای مردم را کسب کرد، آقایان بر این انتخاب لقب «جنبش دوم خرداد» دادند؟
فرار به جلو موسوی خوئینی
محمد زارع فومنی دبیرکل حزب مردمی اصلاحات درباره نامه جنجالی موسوی خوئینی گفت: قبل از هر چیز نامه موسوی خوئینیها فرار رو به جلو است که به منظور تبرئه خود و دوستانش نوشته که سالهاست ادعا میکنند میتوانند وضع کشور را سامان دهند.
فومنی تاکید کرد: دولت روحانی که ناامیدی و سرخوردگی را برای مردم به ارمغان آورده از ابتدا مورد حمایت موسوی خویینیها بوده است و در حالی که رئیس جمهور باید پاسخگوی نابسامانیهای امروز باشد، موسوی خوئینیها مسئولیتها را ناجوانمردانه متوجه مقام معظم رهبری کرده است.
پاک کردن ردپای اشرافیت از وضعیت فعلی کشور!
یک فعال فضای مجازی در توییتر نوشت: نامه موسوی خوئینی به مقام معظم رهبری فرافکنی و فرار به جلو برای نپذیرفتن مسئولیت و عواقب شراکت او و مدعیان اصلاحات در بوجود آمدن وضعیت کنونی کشور است. ایشان و دوستانشان باحمایت از روحانی مسئول کم شدن اعتماد عمومی، تورم، ناهنجاریها، مشکلات معیشتی مردم و همه آنچه گفته اند، هستند.
یکی از فعالین رسانهای نیز درباره نامه جنجالی موسوی خوئینی نوشت: آقای موسوی خوئینیها ظاهرا درست میگوید که دم از مشکلات مردم میزند. اما باطناً راست نمیگوید، وقتی آدرس اشتباه میدهد. به قول مولوی، سوراخ دعا را گم کرده؛ اما نه از سر بیخبری. او عمداً جا به جا و نابهجا نوشته، تا ردّ پای خیانت خود و دوستانش در ائتلاف اشرافیت (اصلاحات و اعتدال) را گم کند. «تا نشان سُمّ اسبت گم کنند – ترکمانا نعل را وارونه زن»!
دبیرکل مجمع روحانیون اگر صداقت داشت، باید نامه را اول خطاب به خاتمی (رئیسشورای اجرایی «مجمع») و احزاب کارگزاران و مشارکت، و دوم به روحانی و جهانگیری و نوبخت و زنگنه و آخوندی و ظریف مینوشت. اما طوری نوشته که انگار، رهبر انقلاب ویدئو پر کرده و با ادبیات «تَکرار میکنم»، خواستار رای به روحانی و ائتلاف امید در انتخابات مجلس و شورای شهر شد! انگار رهبری بود که آدرس بستن با کدخدا و اعتماد به اروپا را میداد! و انگار نیروهای انقلاب بودند که گفتند «ما تضمین وعدههای روحانی هستیم»! یا نظام بود که وعده میداد به واسطه امتیاز دادن به دشمن، به اقتصاد رونق میدهد و مردم را از پول یارانه بینیاز میکند!
یک کاربر فضای مجازی در توییتر درباره نامه جنجالی موسوی خوئینی نوشت: موسوی خوئینیها «پدر معنوی اصلاحات» طی نامهای به حضرتآقا از گرانیها و وضع موجود گله کرده، دقیقا مثل این هست که پدری از تربیت ناصحیح پسرش شکایت کنه. جناب خویینیها این آش حاصل دستپخت تئوریسینهایی هست که شما ۶۹ در «مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری» جمع کردید.
بازخوانی نظر علی مطهری درباره موسوی خوئینی و ماجرای شهادت شهید مطهری
آقای موسوی خوئینی گرایش و اخلاق مارکسیستی پیدا کرده بود که پدر (شهید مطهری) بسیار نگران شده بودند و در دیداری آقای مطهری گفت که به آقای موسوی خوئینیها بگوئید پیش من بیایند، اما نیامدند.
به نوشته روزنامه جوان علی مطهری در یک نشست دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی از گرایش مارکسیستی موسوی خویینیها که آیتالله مطهری را نگران کرده بود، و بعد در مورد نقش او در شهادت شهید مطهری سخن گفت: «آقای موسوی خوئینی گرایش و اخلاق مارکسیستی پیدا کرده بود که پدر (شهید مطهری) بسیار نگران شده بودند و در دیداری آقای مطهری گفت که به آقای موسوی خوئینیها بگوئید پیش من بیایند، اما نیامدند. در این حد من اطلاعات دارم و اینکه بگویم آنها شهید مطهری را به شهادت رساندند را نمیدانم.»
این در حالی است که مطهری پیش از این هم اعضای گروه فرقان را که عامل شهادت پدرش بودند، متاثر از موسوی خویینیها دانسته بود: «من معتقدم اینها بیشتر متاثر از افرادی، چون موسوی خوئینیها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده، و جزواتی که از طرف آنها میآمد.»
شهید مطهری را پامنبریهای موسوی خوئینیها کشتند!
نامه جنجالی موسوی خوئینی به ضد خود تبدیل شده است! اما موسوی خوئینی کیست؟ مصاحبه مجتبی مطهری را بخوانید تا کمی بیشتر با «شیخ» خاکستری فتنه آشنا شوید. اینکه چه می شود که یک جریانی چون فرقان شکل می گیرد، جریانی که زائیده ی یک اندیشه است، زائیده ی یک انحراف است و آن ادعا به یک نوع خشونتی انجامید، موضوع اصلی گفتوگو با مجتبی فرزند ارشد شهید مطهری است که در خانه ی پدری در ساختمان دو طبقه ی قدیمی چهار راه قنات در شمال تهران انجام داده است.
به نوشته دیده بان مصاحبه با مجتبی مطهری فرزند ارشد استاد مطهری در خانه ی پدری در ساختمان دو طبقه ی قدیمی چهار راه قنات در شمال تهران انجام شد، در طبقه بالای محل زندگی همسر شهید مطهری، مجتبی مطهری، ۵۷ ساله دکترای اخلاق اسلامی دارد و تا بحال کمتر وارد موضع گیری های سیاسی شده است، از برخی ناملایمات و بی اخلاقی های سیاسیگلایه مند است، از منازعات برادرش علی با اصلاح طلبانی چون تاج زاده بر سر حکومت دینی و جامعه سکولار به نیکی یاد میکند. (یاد آن دوران بخیر البته!!!) از بی اخلاقی ها شکایت دارد حتی اگر آن فرد برادرش باشد در عهد اصولگرایی. آنچه در ذیل می آید متن مصاحبه خبرنگار خبرنامه دانشجویان ایران در سال ۹۰ با ایشان به مناسبت شهادت استاد شهید مطهری است:
سوال: با تشکر از زمانی که در اختیار ما قرار داد، اگر موافق باشید بحث اصلی ما حول و حوش این موضوع باشد، اینکه چه می شود که یک جریانی چون فرقان شکل می گیرد، خب این زائیده ی یک اندیشه است،زائیده ی یک انحراف است. جریانی که در واقع ادعای روشنفکری داشت و آن ادعا به یک نوع خشونتی انجامید یعنی شاید آن چیزی که در عالم رسانه ای فاصله هست(بین روشنفکری و خشونت). ما می بینیم فرقان یک گروهی ست که به سرعت فاصله ی بین روشنفکری و خشونت را می پیماید و استاد مطهری به تعبیر امام استاد یکی از آزاد اندیشترین اساتید دانشگاه را ترور می کنند همچنین عناصر دیگر نظام چون،دکتر مفتح، سپهبد قرنی و امثالهم.و شاید سوال اصلی این باشد که هندسه فکری استادمطهری چه بود که مخالفان در برابر ایشان این برخورد را انجام دادند.
پاسخ: ابتدا من راجع به شهادت ایشان صحبت میکنم، درباره ی شهادت ایشان باید اول بگویم که این مسئله یک موهبت الهی برای خودشان و انقلاباسلامی بوده و اینکه من معتقدم اگر شهادت ایشان روی نمیداد راه نفوذ ایشان در قلبها و بین مردم و حتی ملتهای مسلمان غیر ایرانی و خارج کشور هموار نمیشد. یعنی شهادت ایشان شخصیتشان را گسترش داد. دوم اینکه شهادتشان باعث شد که حقانیت ایشان ثابت شود بخاطر اینکه اگر فکر و اندیشه با خون امضا شود تائیدش حتمی است. در مورد شهیدآوینی هم همین طور است آوینیکسی بود که هم جریان تحجر را نقادی می کرد و هم تجدد یعنی غرب زده ها را، یک راه میانه ای داشت.
یادم هست که در زمان حیاتشان هم مورد بی مهری برخی روشنفکران قرار می گرفت چون غرب را شدیدا نقدمی کرد و شهادت ایشان حقانیت فکرو قلم او را نشان داد. شهید مطهری با توجه به اینکه خودش مرد خالص و عارفی بود وعمیقا در فرهنگ و معارف اسلامی و بستر های معنویت و حوزه و روحانیت و دانشگاه رشد کرده بود و استادان بسیار والایی چون حضرت امام و آیت الله طباطبایی وآیت الله حکیم و آیت الله شیرازی بهره برده بودند و در شکلگیری شخصیت ایشان نقش داشتند.عاشق معارف اسلامی بود و از عمرش کمال استفاده را می برد. هم استاد توانمندی بود و هم تزکیه ی نفس می کرد.علم او با خدا و اسم رب آغاز شد برای خدا و خالصانه شروع شد .عاشقانه در این راه قدم برمیداشت و هرچه نوشت برای خدا نوشت قصدش قرب الهی و رشد معارف بود.این موضوع حقانیت ایشان را نشان میدهد.
سخنان امام (ره) و مقاممعظمرهبری در مورد ایشان بسیار مهم است.امام (ره) میفرمودند آثار ایشان بدون استثنا مفید است، آثاری که از قلبی عاشق و عارف و پر درد و خالص برخاسته . رهبری نیز میفرمایند آثار او مبنای فکری نظامجمهوریاسلامی است یعنی محور تفکر جمهوری اسلامی.
سوال: خب منظومه نظری استاد مطهری چه ویژگیکلیدی دارد آیا در نوع نگاه به مسئله دین تفاوتی وجود دارد بین ایشان و سایر مشاهیر وجود دارد؟یا بیان استاد در آثار تفاوت دارد؟بنده خودم احساس می کنم نوعی یکپارچگی در فهم دین در آثار استاد وجود دارد که در سایر آثار مشابه به سختیدیده میشود.شهید مطهریدر آثارشان دین با انسان،عقل،تمدن،تجدد،حکمت،روان شناسی، جامعه شناسی،هنر،ادبیات،عرفان، فقه، شریعت، قصه، ذوق و.. پیوند زده شده.
پاسخ: آثار ایشان مجموعهای از زیباییهاست.مجموعهای از معارفی است که انسان یک مجموعه منسجمی را از فرهنگ و تمدن اسلامی میبیند در حالیکه معمولا آثار دیگران اینطور نیست و این یکی از جنبههایی است که باعث شده این آثار مبنای نظام شود.چون در آن جدایی نیست این آثار برای وصل است نه فصل. برای همین هم بهترین معرف هست برای معرفی فرهنگ بومی اسلامی و تمدن اسلام و مسلمین به جهانیان برای اینکه ترجمه شود.بحث مهمتر اینکه در آثار ایشان مسائل تطبیقی هست. میبینید که شهید دنیای امروز را شناخته با غرب و معارف غرب آشنا بوده و به نقادی پرداخته. اما یکی از دلایلی که آثارشان ترجمه شده فقط این نیست زیباییهای آثار جای خودش ولی ایشان به نقادی می پردازد.شهید بخاطر پختگی وجودش و عمقی که در معارف اسلامی داشت به نقد افراد میپرداخت مثل کانت و هگل و… اما نمیگفت افراد کلا مذموم هستند مثلا در موردکانت میگفت او هم حرف درست دارد و هم حرف غلط. یادم میآید جملهی رهبری را که بسیار دلنشین می گفت:غرب هم زیباست و هم زشت غرب، فقط زشت یا زیبا نیست باید با آن با دید انتقادی برخورد کرد.
سوال: خوب این تفکر استاد که من اسمش را میگذارم منظومه ای دیدن دین،شاید در همان عصر استاد مخالفان جدیای داشت و عدهای چنین اعتقادی نداشتند، یا شاید نوع مواجهه استاد با غرب با سایر اندیشمندان تفاوت هایی داشت مثلا شریعتی،یا حتی بازرگان؟
پاسخ: ادبیات شهید مطهری ادبیات نو بود یعنی اسلام را با قالب زیبا شکل زیبا و با لسان زیبا عرضه می کرد این خیلی مهم است آقای دکتر شریعتی هم همین حسن را داشت و راز موفقیتش هم همین بود من معتقدم خود آقای دکتر شریعتی هم آدمی بود که در تاریخ و تمدن و جامعه شناسی واقعا استاد بود آدم با استعدادی بود و خلوص هم داشت خیلی خوش ذوق بود خوش قلم بود و آنچه که می یافت خیلی خوب و زیبا بیان می کرد منتها باید قبول کنیم که دکتر شریعتی اسلامشناس نبود این تعبیری اشتباهی است که خیلی از آقایون استاد دانشگاه میکنند و به این خاطر که اسلام یک مجموعه است.که چون دکتر شریعتی روحانی نیست و شهید مطهری روحانی اند این را بگوییم نه اصلا تعداد محدودی از روحانیون و خود علما هم اسلام شناس هستند.
می خواهم بگویم که اسلام مجموعه ای است که اگر آدم بخواهد اسلام را بشناسد باید فرهنگ و تمدن اسلامی را هم بشناسد و شهید مطهری این جامعیت را داشت که می خواهم بگویم خود اسلام را اگر انسان بخواهد باید در تمام زوایا فکر کرده باشد تا بتواند اسلام را عمیق بشناسد بنابر این وقتی ما می گوییم آقای دکتر شریعتی اسلام شناس نیست به معنای تحقیر ایشان نیست آقای دکتر شریعتی فوق العاده با استعداد بود و آدم مخلصی بود ولی اشتباهات فاحشی کرد و به مسائلی که در دایره تخصص او نبود وارد شد یعنی سخنانی گفت که در آن حوزه ها تخصص لازم را نداشت مثلا یکی از اشتباهات فاحش آقای دکتر شریعتی این بود که مارکسیست ها می گفتند، دین سرمایه دولت آقای دکتر شریعتی میگفتند زر زور تزویر نمی خواهم بگوییم دکتر شریعتی نگاه مارکسیستی داشته بلکه نگاه ایشان بیشترتاریخی جامعهشناسانه به اسلام بود.
دکتر شریعتی در زمینه های مختلفی کتاب های خوبی دارددر زمینه تمدن و ادیان در زمینه حج که ارزشمند است و حتی خیلی از جوان ها با کتاب های ایشان علاقه مند به اسلام شدند اما دکتر شریعتی اشتباهات زیادی در نوشته های خودشان کرد مخصوصا آن قسمت های مربوط به اسلام شناسی بود که لغزش های زیادی مرتکب شد و به خاطر اینکه گاهی در زوایایی وارد می شد که در تخصص او نبود یامطالعات او کم بود ومطالعات درست و عمیقی نداشت فلذا در بسیاری از اوقات در این جا ها دچار اشتباهات زیادی می شد البته نکته ای را بگویم که خود دکتر شریعتی قابل نقد هستند و نه قابل نفی.
ما نباید وقتی دکتر شریعتی را نقد می کنیم تمام خوبی هایشان را هم بگذاریم کنار در صورتی که آقای شریعتی یک چهره خاکستری است در مساله دکتر شریعتی من معتقدم که باید حق این مرد را نگاه داشت و در عین حال تند هم نرفت و از او اسطوره نساخت دکتر شریعتی خیلی اشتباه کرد، اسلام منهای روحانیت اسلام منهای آخوند خیلی اشتباه فاحشی بود این بزرگترین اشتباه دکتر شریعتی بود البته ایشان گاهی از روحانیت دفاع کردند ولی یک جاهایی هم تعبیرهای منهای آخوند دارند این جزء تعبیراتی بود که گاهی تناقض داشت مانند همان مارکسیست های که گفتم بعد جوانانی که آثار مارکسیست ها را مطالعه می کردند و سخنرانی های دکتر شریعتی را گوش می کردند بین این ها ارتباط برقرار می کردند بعضی مسلمانهای چپ زده تحت تاثیر آثار دکتر شریعتی بودند نه اینکه تعمدی داشت خود جریان فرقان هم بر می گردد به نیرنگ و مکاری جریان ماتریالیستی که ایشان هم در مقدمه گرایش به ماتریالیستی به آن اشاره کردند این ها به یک کاری که مارکسیست ها و مارکس درست کردند دست زدند یعنی مذهب علیه مذهب و مارکسیست ها دیدند که ماتریالیست ها نتوانستند در ایران به این صورت موفق بشوند دست به یک نیرنگ بسیار خطرناک زدند گفتند که بیایید شخصیت های الهی عرفانی ما را با شخصیت های تاریخی ما مانند حافظ و حلاج یک تفسیر مادی بکنند و آن ها را از محتوای آسمانی الهی معنوی خالی کنند از آن خطر ناک تر آیات قران را تفسیر ماتریالیستی می کردندبه این معنا که قرآن را از محتوای الهی و مقدس و آسمانی و معنوی اش و غیبی اش خالی کنند و یک ظاهر ماتریالیستی به او بپوشانند در واقع باطن را از قران بگیرند و تفسیر مادی بکنند و میخواستنداز این جهت از دین فقط یک پوسته ی ظاهری بماند که شهید مطهری جانش را اینجا داد که نتوانست تحمل کند و آن مقاله با خون نوشته شد و اینکه آن جا گفت شما ماتریالیست اغفال شده اید به آن تفسیرهایی که گروه فرقان چاپ می کرد وایشان مطالعه می کرد و بهتر بگویم که شما ماتریالیست منافق اید که گودرزی در زندان اوین من یادم هست که گفت این ما را سوزاند گفتند این مرد باید از بین برود که آقای ناطقنوری گفتند حق گفته است .
گودرزی چهره ی نازیبایی هم داشت و مدام توهین می کرد و بعد به آقای طباطبایی توهین کرد به حضرت امام توهین کرد آقای ناطق خیلی ناراحت شدند و به تلویزیون گفتند: به این مردم چه میخواهید نشان دهید میخواهید این مردم تف بیندازند روی ما .بله این یک نکته ای است راجع به جریان روشنفکری حالا خود گروه فرقان و گودزی هم که در همین جا هم جلساتی داشت تفسیر قرآن و نهج البلاغه این خیلی خطر ناک است.
وجود مذهب علیه مذهب پدرم می گفت من برای مارکسیست ها احترام قایل هستم طرف میگویند من مارکسیستم به هیچ چیز اعتقاد ندارم یکی مثلا میگفت کرسی مارکسیست من حاضرهستم در دانشکده الهیات بیایم و یه استادی بیاید مکتب مارکسیسم را تعریف بکند ما هم آنجا نقد می کنیم ولی با مکر و فریب مخالفیم که کسی بخواهد به اسم توضیح مارکسیست به مقدسات دینی توهین بکند مثل کاری که آریان پور می کرد و تحقیر بکند و اصلا مارکسیسم را توضیح ندهد و تفسیر نکند این جا برای ماقابل تحمل نیست .
سوال: آقای صباغیان وزیر کشور آقای بازرگان اظهار میکردندکه این تفسیر های مادی را گروه فرقان ازحرف های دکتر شریعتی یک مقداری را برداشت کرده اند اما تا یک جایی رفتند که دیدند با غلظت خیلی بیشتری دارد اتفاق می افتد آقای صباغیان می گویند تشکیل فرقان به وسیله ی پا منبریهای آقای خوئینی ها بوده است؟
پاسخ: ممکن است بله ایشان البته بعضا تفسیر های مادیای میکردند از قرآن به اسم روشنفکری که البته همه ی این روشنفکری ها ریشه اش برداشت مادی ازدین بود. این روشنفکری نیست روشنفکری بایددر عمق عقاید شکل بگیرد و به نوعی روشنفکری باید در عمق آرمانها شکل بگیرد یا اگر ما تجدد هم می گوییم باید در عمق عقاید و سنت باشد کاری که دقیقا شهید مطهری کرد.
برخی در جامعه هستند که کاملا سنتی هستند و با مردنیته مخالفند و اساسا آن را رد می کند که این افراد از علما در قم هستند که مقام معظم رهبری هم این افراد را تا حدودی نفی میکنند و برخی هم بالعکس دچار مدرنیته افراطی هستند که این هم خطرناک است چون اصلا به سنتها توجهی ندارند . اما ما به دنبال کسانی هستیم که به سنتها پایبند باشند و تزکیه نفس را طی کرده باشند و هم دنیای غرب را بشناسند و با توجه به این مسائل برای جامعه نسخه بپیچند .راه شهید مطهری این است . همانطور که امام فرمودند که اصول ما بر اساس فقه سنتی است در حالی که این فقه سنتی کاملا پویاست.
به طور مثال همین لیبرالیسم شما ببینید که برخی از مفامیم لیبرال در اسلام هم هست اما اسلام لیبرالیسم نیست اینجا جای گله دارد که مثلا در اندیشه اسلامی ۲ آمده است که جوان را زده می کند می گوید که لیبرالیسم از تساهل و تسامح و آزادی تشکیل شده است و زمانی که جوان اینها را میشنود میگوید که لیبرالیسم درش آزادی و تسامح و همزیستی مسالمت آمیز است اما در اسلام چی ؟.اما در بیان شهید مطهری آمده که تسامح و تساهل و هم زیستی مسالمت آمیز از ویژگیهای قطعی اسلام است و اولین کسی که جامعه دینی مدنی را در مدینه برپا کرد خود رسول الله بود.و تساهل و تسامح به این معناست و اینکه ما بتوانیم با سلیقهها و افراد مختلف با فرهنگهای متفاوت را جذب کنیم و در جامعه کثرت داشته باشیم.ولی در جامعه امروز متاسفانه معنی تساهل و تسامح عوض شده است زیرا که این واژه را بد معنا می کنند.و بعضاآقای خاتمی وآقای مهاجرانی و غیره به گونه ای صحبت می کردند که برداشتهای نادرستی میشد از این واژه کرد. وگاها از تساهل و تسامح معنای غربی آن برداشت میشود که در این باره اصلاحطلبان مقصر هستند من عمیقا اعتقاد دارم بسیاری از اطرافیان آقای خاتمی اعتقادی به حکومت دینی نداشتند البته شاید خود خاتمی دقیقا اینگونه نبود ولی به هر حال ایشان هم این افراد را اطراف خودشان داشتند من شنیدم سال گذشته آقای خاتمی نزد آقا رفتند وگفتند شما که میدانید من به شما ارادت قلبی دارم .آقا فرموده بودند شما باید در مقابل توهین به امام و مسئله جمهوری ایرانی موضع می گرفتید.
سوال: گروههایی مانند فرقان دچار برداشتهای ناصحیح از دین بودند البته اینها همان طورکه گفتید از خارج هم حمایت می شدند و خودشان هم مستعد انحراف بودند .آیا این ۳ عامل نمیتواند در دیگر شرایط تاریخی تکرار شود و نوعی فرقانگونگی را پدید آورد؟
پاسخ: درباره گروه فرقان باید گفت که اینها نه فقط بر اساس برداشت ناقص این اعمال را انجام دادند بلکه اینها جریانی بودند که طراحی شده بود و برا اساس نیرنگها شکل گرفت که ضربههای سیاسی بزنند تا راهی باشد که در جامعه نفوذ پیداکنند و این بیان شریعتی بود که می گفتند مذهب علیه مذهب و آن گروه دقیقا این سناریو را اجرا می کردند زیرا غرب نتوانسته بود به راحتی در ایران نفوذکند به دنبال راهی بود که با مذهب، مذهب را تخریب کند و اینها در ظاهر مذهبی بودند و در باطن ماتریالیست. مثلا مارکسیستها در ظاهر و باطن ماتریالیست هستند اما منافقان در ظاهر اسلام گرا هستند و در باطن ماتریالیسم. و به نظر بنده اگر شهد مطهری شهید نمیشدند ممکن بود که این گروهک متلاشی نشوند ولی بعد شهادت ایشان این تفکر کاملا متلاشی شد و این نه فقط به خاطر از بین رفتن سرکردهها بلکه به خاطر بر ملاشدن نیات و تفکرات این گروه بود که از بین رفت و افرادی که به این گروه گرایش داشتند بعد شهادت شهید مطهری از این تفکر کناره گرفتند. و این ایده مذهب علیه مذهب باز هم تکرار شد و ما در انتخابات ۸۸ شاهد این کار بودیم افرادی که با نماد مذهبی میخواستند در دلها نفوذ کنند و قصد ضربه زدن به نظام را داشتند .و این نشان دهند آن است که یک رگههای از تفکرات فرقانی هنوز هست و این خطرناک است . این گروه تمام مفاهیم ریشهای قران را تفسیر به رای می کردند و شهید مطهری میگفتندکه اگر گروهی بخواهند در دین و قرآن تحریف ایجاد کنند و تفسیر به رای داشته باشند من نمیتوانم تحمل کنم و مرگ برایم گواراتر از زندگی در کنار این گروه انحرافی است.
گردآوری و تنظیم: گروه سیاسی روزلاگ
منبع: مجله خبری روزلاگ (roozlog.com)
استفاده از مطالب مجله خبری روزلاگ با ذکر منبع (www.roozlog.com) بلامانع است.